فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - آغاز کتاب
... خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای
خداوند کیوان و گردان سپهر ...
فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱۰ - بنیاد نهادن کتاب
... اگر نامدی این سخن از خدای
نبی کی بدی نزد ما رهنمای
به شهرم یکی مهربان دوست بود ...
فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱۱
... چو بشنید از او این سخن کدخدای
بکرد آنچه گفتش بدو رهنمای
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۲
... به زال آنگهی گفت گیو از خدای
همی خواهم آنک او بود رهنمای……
فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۷
... به من بر جهان آفرین را بخوان
مگر باشدم دادگر رهنمای
به نزدیک آن نامور کدخدای ...
فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۲۲
... که اویست جاوید برتر خدای
خداوند نیکی ده و رهنمای
خداوند بهرام و کیوان و هور ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۱۰
... که ای آفریننده روزگار
تویی راه گم کرده را رهنمای
تویی برتر برترین یک خدای ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۳۱
... همی گفت کای پاک برتر خدای
به نیکی تو باشی مرا رهنمای
که پیش آورم کین فرشیدورد ...
فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۵
... چنین گفت کای دادگر یک خدای
به کوه و بیابان توی رهنمای
بجستم هم اکنون پری چهره ای ...
فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۷
... پشوتن بیامد به پیش خدای
که او بود بر نیکویی رهنمای
نیایش ز اندازه بگذاشتند ...
فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۱۴
... خداوند جان و خداوند رای
خداوند نیکی ده و رهنمای
ازو جاودان کام گشتاسپ شاد ...
... دگر گفت کز دادگر یک خدای
بخواهیم کو باشدت رهنمای
درختی بکشتم به باغ بهشت ...
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۲
... پس از آفرین گفت کز یک خدای
همی خواستم تا بود رهنمای….
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود » بخش ۲
... نماند از بد و نیک صندوق چیز
زن گازر از چیز شد رهنمای
چنین گفت یک روز با کدخدای ...
... چنین داد پاسخ بدو کدخدای
که این جفت پاکیزه و رهنمای….
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی داراب دوازده سال بود » بخش ۳
... چنین بود پیغام کز یک خدای
بخواهم که او باشدم رهنمای….
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۳۹
... زما بندگان جهان آفرین
جهاندار و داننده و رهنمای
خداوند پاکی و نیکی فزای ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۱۱
... نیایش بسی کرد پیش خدای
که باشدش بر نیکوی رهنمای
به هر کار پیروزگر داردش ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اردشیر » بخش ۱۱
... یکی بیم و آزرم و شرم خدای
که باشد ترا یاور و رهنمای
دگر داد دادن تن خویش را ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۹
... سپاس از تو ای دادگر یک خدای
جهاندار و بر نیکویی رهنمای
چو شب برکشید آن درفش سیاه ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱۴
... چنین گفت کای دادگر یک خدای
به خوبی توی بنده را رهنمای….
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱۵
... خداوند گفت این سرای منست
همین بخت بد رهنمای منست
نه گاو ستم ایدر نه پوشش نه خر ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد هجده سال بود » بخش ۳ - پادشاهی پیروز بیست و هفت سال بود
... که نزدیک پیروز ترس خدای
ندیدم نبودش کسی رهنمای
همه دیدمش جنگ جوید همی ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۹
... بدو گفت خاقان به برتر خدای
که هست او مرا و تو را رهنمای
که تا زنده ام ویژه یار توام ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۵۹
... دل کد خدایان ازو شد درشت
به هرسو همی رفت با رهنمای
منادیگری پیش او بر بپای ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۶۴
... در اندیشه دل نگنجد خدای
به هستی همو باشدت رهنمای
دگر کت ز دار مسیحا سخن ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیخسرو شصت سال بود » بخش ۲
... چنین گفت کای دادگر یک خدای
جهاندار و روزی ده و رهنمای
به روز جوانی تو کردی رها ...
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۳۶
... ولیکن به پیروزی یک خدای
جهاندار نیکی ده و رهنمای….
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۰
... اگر داور دادگر یک خدای
همی بود خواهد ترا رهنمای
که گیتی بشویی ز رنج بدان ...
... همی گفت کز داور یک خدای
بخواهم که باشد مرا رهنمای…
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۲
... مگر باشدم دادگر یک خدای
به نزدیک آن بدکنش رهنمای….
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۱
جهاندار شد پیش برتر خدای
همی خواست تا باشدش رهنمای
همی گفت کای کردگار سپهر ...
=================
کلید واژه ها و برگزیده ها
- رهنمای
- خدا
- خداوند
- خداوند نام و خداوند جای…….خداوند روزی ده رهنمای
- اگر نامدی این سخن از خدای…….نبی کی بدی نزد ما رهنمای
- چو بشنید از او این سخن کدخدای…بکرد آنچه گفتش بدو رهنمای
- به زال آنگهی گفت گیو از خدای……همی خواهم آنک او بود رهنمای
- مگر باشدم دادگر رهنمای……..به نزدیک آن نامور کدخدای
- که اویست جاوید برتر خدای….خداوند نیکی ده و رهنمای
- تویی راه گم کرده را رهنمای……..تویی برتر برترین یک خدای
- همی گفت کای پاک برتر خدای……..به نیکی تو باشی مرا رهنمای
- چنین گفت کای دادگر یک خدای…..به کوه و بیابان توی رهنمای
- پشوتن بیامد به پیش خدای……که او بود بر نیکویی رهنمای
- خداوند جان و خداوند رای…..خداوند نیکی ده و رهنمای
- دگر گفت کز دادگر یک خدای……بخواهیم کو باشدت رهنمای
- پس از آفرین گفت کز یک خدای…..همی خواستم تا بود رهنمای
- زن گازر از چیز شد رهنمای……چنین گفت یک روز با کدخدای.
- چنین داد پاسخ بدو کدخدای…….که این جفت پاکیزه و رهنمای
- چنین بود پیغام کز یک خدای……بخواهم که او باشدم رهنمای
- جهاندار و داننده و رهنمای…..خداوند پاکی و نیکی فزای
- نیایش بسی کرد پیش خدای……که باشدش بر نیکوی رهنمای
- یکی بیم و آزرم و شرم خدای…….که باشد ترا یاور و رهنمای
- سپاس از تو ای دادگر یک خدای…….جهاندار و بر نیکویی رهنمای
- چنین گفت کای دادگر یک خدای……به خوبی توی بنده را رهنمای
- خداوند گفت این سرای منست….همین بخت بد رهنمای منست
- که نزدیک پیروز ترس خدای….ندیدم نبودش کسی رهنمای
- بدو گفت خاقان به برتر خدای…..که هست او مرا و تو را رهنمای
- در اندیشه دل نگنجد خدای…….به هستی همو باشدت رهنمای
- چنین گفت کای دادگر یک خدای…..جهاندار و روزی ده و رهنمای
- ولیکن به پیروزی یک خدای…..جهاندار نیکی ده و رهنمای
- اگر داور دادگر یک خدای……همی بود خواهد ترا رهنمای
- همی گفت کز داور یک خدای……بخواهم که باشد مرا رهنمای
- مگر باشدم دادگر یک خدای……به نزدیک آن بدکنش رهنمای
- جهاندار شد پیش برتر خدای…….همی خواست تا باشدش رهنمای