فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۳
... همانگه سر از کوه بر زد چراغ
تو گفتی که بر گنبد لاژورد
بگسترد خورشید یاقوت زرد ...
================================
فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۳
چو خورشید بر گنبد لاژورد
سراپرده ای زد ز دیبای زرد ...
================================
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » اندر ستایش سلطان محمود
... گهی شادمانی گهی درد و خشم
شگفت اندر این گنبد لاژورد
بماند چنین دل پر از داغ و درد ...
================================
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود » بخش ۷
... کنون بودنی بود و ما دل به درد
چه داریم ازین گنبد لاژورد
کنون گر بسازی و پیمان کنی ...
================================
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۳ - داستان بوزرجمهر
... چنین گفت با شاه بیدار مرد
که ای برتر از گنبد لاژورد
پرستیدن شهریار زمین ...
================================
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۷ - داستان طلخند و گو
... یکی مادرش سخت سوگند خورد
که بیزارم از گنبد لاژورد
================================
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱۲ - وفات یافتن قیصر روم و رزم کسری
... ندارد شهنشاه ازو کین و درد
که شادست ازو گنبد لاژورد
همان باژ روم آنچ بود از نخست ...
================================
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۳
... از آنجا گذشتن نبودی روا
چوپنهان شدی چادر لاژورد
پدید آمدی کوه یاقوت زرد ...
================================
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۵
... نبینی مرا جز به روز نبرد
درفشی پس پشت من لاژورد
که دیدار آن اژدها مرگ تست ...
================================
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۸
... به نزدیک بهرام رفت آن دو مرد
زبانها پراز بند و رخ لاژورد
بگفتند کین رنج دادی بباد ...
... نهاده بسی ناسزا رنگ وبوی
هم از شعر پیراهن لاژورد
یکی سرخ مقناع و شلوار زرد ...
================================
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۵
... همان نیزده بدره دینار زرد
فشانم برین گنبد لاژورد
پرستندگان رادهم ده هزار ...
================================
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۶۹
... سواران ناباک روز نبرد
شدندی بران گنبد لاژورد
به پیروزه بر جای دستور بود ...
================================
- گنبد لاژورد
- تو گفتی که بر گنبد لاژورد......بگسترد خورشید یاقوت زرد
- چو خورشید بر گنبد لاژورد........سراپرده ای زد ز دیبای زرد
- شگفت اندر این گنبد لاژورد.........بماند چنین دل پر از داغ و درد
- کنون بودنی بود و ما دل به درد........چه داریم ازین گنبد لاژورد
- چنین گفت با شاه بیدار مرد......که ای برتر از گنبد لاژورد
- یکی مادرش سخت سوگند خورد.....که بیزارم از گنبد لاژورد
- ندارد شهنشاه ازو کین و درد.....که شادست ازو گنبد لاژورد
- چوپنهان شدی چادر لاژورد......پدید آمدی کوه یاقوت زرد
- نبینی مرا جز به روز نبرد.........درفشی پس پشت من لاژورد
- به نزدیک بهرام رفت آن دو مرد......زبانها پراز بند و رخ لاژورد
- هم از شعر پیراهن لاژورد..........یکی سرخ مقناع و شلوار زرد
- .همان نیزده بدره دینار زرد.......فشانم برین گنبد لاژور د
- سواران ناباک روز نبرد........شدندی بران گنبد لاژورد