فردوسی » شاهنامه » کیقباد » بخش ۵
... بگفت این و شد زین جهان فراخ
گزین کرد صندوق بر جای کاخ
بسر شد کنون قصه کیقباد ...
-------------------------------------------------------------------------
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲
... به پیلان جنگی ببستند راه
نهادند صندوق بر پشت پیل
زمین شد به کردار دریای نیل
هزار از دلیران روز نبرد
به صندوق بر ناوک انداز کرد
نگهبان هر پیل سیصد سوار ...
-------------------------------------------------------------------------
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۸
... برفتند بر سان کشتی بر آب
به صندوق پیلان نهادند روی
کجا ناوک انداز بود اندر اوی ...
... برآورده بر قلب و بر بسته راه
ز صندوق پیلان ببارید تیر
برآمد خروشیدن دار و گیر ...
... نگه کرد افراسیاب از دو میل
بدان لشکر و جنگ صندوق و پیل
همه ژنده پیلان و لشکر براند ...
... چه دارید بر خویش تن جای تنگ
ممانید بر پیش صندوق و پیل
سپاهست بیکار بر چند میل
سوی میمنه میسره برکشید
ز قلب و ز صندوق برتر کشید
بفرمود تا جهن رزم آزمای ...
... جهاندار خفتان رومی بخواست
به یک سو کشیدند صندوق پیل
جهان شد به کردار دریای نیل ...
-------------------------------------------------------------------------
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۵
... نشستی تن از بیم افراسیاب
دگر آنک کاوس صندوق ساخت
سر از پادشاهی همی برفراخت ...
-------------------------------------------------------------------------
فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۴
... به گرد اندرش تیغها در نشاخت
به سر بر یکی گرد صندوق نغز
بیاراست آن درگر پاک مغز
به صندوق در مرد دیهیم جوی
دو اسپ گرانمایه بست اندر اوی
نشست آزمون را به صندوق شاه
زمانی همی راند اسپان به راه ...
... سپه را به فرخ پشوتن سپرد
بیاورد گردون و صندوق شیر
نشست اندرو شهریار دلیر ...
... فرو برد اسپان و گردون به دم
به صندوق در گشت جنگی دژم
به کامش چو تیغ اندرآمد بماند ...
... به زور اندر آورد لختی کمی
برآمد ز صندوق مرد دلیر
یکی تیز شمشیر در چنگ شیر ...
-------------------------------------------------------------------------
فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۶
... در و دشت بر دیگر اندازه کرد
همان اسپ و گردون و صندوق برد
سپه را به سالار لشکر سپرد ...
... که گیتی به فرمان او شد به پای
چو سیمرغ از دور صندوق دید
پسش لشکر و ناله بوق دید ...
... چو سیمرغ زان تیغها گشت سست
به خوناب صندوق و گردون بشست
ز صندوق بیرون شد اسفندیار
بغرید با آلت کارزار ...
-------------------------------------------------------------------------
فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۹
... یکی تخت زرین و تاج سران
بیاورد صندوق هشتاد جفت
همه بند صندوقها در نهفت
صد و شست مرد از یلان برگزید ...
... همی داردش ایمن اندر پناه
برفتند و صندوقها را به پشت
کشیدند و ماهار اشتر به مشت
یکی مرد بخرد بپرسید و گفت
که صندوق را چیست اندر نهفت
کشنده بدو گفت ما هوش خویش ...
-------------------------------------------------------------------------
فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۱۲
... بپوشید نو جامه کارزار
سر بند صندوقها برگشاد
یکی تا بدان بستگان جست باد ...
-------------------------------------------------------------------------
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و شغاد » بخش ۶
... تن مهتر کابلی پر ز خون
فگنده به صندوق پیل اندرون
بیاورد لشکر به نخچیرگاه ...
-------------------------------------------------------------------------
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود » بخش ۱
... یکی تخته جست از در کار نغز
یکی خرد صندوق از چوب خشک
بکردند و برزد برو قیر و مشک ...
... خروشان بشد دایه چرب دست
نهادش به صندوق در نرم نرم
به چینی پرندش بپوشید گرم ...
... به دبق و به عنبر به قیر و به مشک
ببردند صندوق را نیم شب
یکی بر دگر نیز نگشاد لب ...
... سپیده چو برزد سر از کوهسار
بگردید صندوق بر رودبار
به گازرگهی کاندرو بود سنگ
سر جوی را کارگه کرده تنگ
یکی گازر آن خرد صندوق دید
بپویید وز کارگه برکشید ...
... سبک دیده بان پیش مامش دوید
ز صندوق و گازر بگفت آنچ دید
جهاندار پیروز با دیده گفت ...
-------------------------------------------------------------------------
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود » بخش ۲
... چو پاکیزه گردد به آب افگنم
دران جوی صندوق دیدم یکی
نهفته بدو اندرون کودکی ...
... چو آن جامه ها بر زمین بر نهاد
سر تنگ صندوق را برگشاد
زن گازر آن دید خیره بماند ...
... به خانه جز از سرخ گوگرد نیز
نماند از بد و نیک صندوق چیز
زن گازر از چیز شد رهنمای ...
-------------------------------------------------------------------------
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود » بخش ۳
... بکوشید وز کار کژی نبرد
ز صندوق وز کودک شیرخوار
ز دینار وز گوهر شاهوار ...
-------------------------------------------------------------------------
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود » بخش ۴
... سخنها همی گفت با رشنواد
ز صندوق و یاقوت و بازوی خویش
ز دینار و دیبا به پهلوی خویش ...
-------------------------------------------------------------------------
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود » بخش ۶
... بگفتند با او سخن هرچ بود
ز صندوق وز گوهر نابسود
ز رنج و ز پروردن شیرخوار ...
... ز گازر سخن هرچ بشنید نیز
ز صندوق وز کودک خرد و چیز
به نامه درون سربسر یاد کرد ...
-------------------------------------------------------------------------
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود » بخش ۷
... همیشه روان را به اندیشه دار
مگر زاب صندوق یابی یکی
چو دارا بدو اندرون کودکی ...
-------------------------------------------------------------------------
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی داراب دوازده سال بود » بخش ۳
... ابا برده و بدره و با نثار
دو صندوق پرگوهر شاهوار
چنین بود پیغام کز یک خدای ...
-------------------------------------------------------------------------
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۴۴
... تو گفتی همی برخروشد زمین
ببردند صندوق زرین به دشت
همی ناله از آسمان برگذشت ...
... چو آواز بشنید لشکر برفت
ببردند زان بیشه صندوق تفت
-------------------------------------------------------------------------
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۴۵
... جهان را دگرگونه شد داوری
به هامون نهادند صندوق اوی
زمین شد سراسر پر از گفت وگوی ...
... جهانی برو دیدگان پر ز خون
برآن تنگ صندوق بنهاد دست
چنین گفت کای شاه یزدان پرست ...
... نجویی همی ناله بوق را
به سند آمدت بند صندوق را
دگر گفت چون لشکرت بازگشت ...
-------------------------------------------------------------------------
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۴۶
... بزرگان ز گفتار گشتند سیر
نهفتند صندوق او را به خاک
ندارد جهان از چنین ترس و باک ...
-------------------------------------------------------------------------
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۱۵
... برو پشت او از کران تا کران
یکی پاک صندوق کردش سیاه
بدو اندرون ساخته جایگاه ...
-------------------------------------------------------------------------
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۱۶
... که بینا به دیده ندیدی سرش
چو آن کرم را گشت صندوق تنگ
یکی حوض کردند بر کوه سنگ ...
-------------------------------------------------------------------------
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۲۰
... به چشم خرد چیز ناچیز کرد
دو صندوق پر سرب و ارزیز کرد
یکی دیگ رویین به بار اندرون ...
... نگه کرد یک تن به آواز گفت
که صندوق را چیست اندر نهفت
چنین داد پاسخ بدو شهریار ...
... بگسترد و برخاست چون بندگان
ز صندوق بگشاد و بند و کلید
برآورد و برداشت جام نبید ...
-------------------------------------------------------------------------
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۲ - آغاز داستان
... چنین داد پاسخ که در گنج شاه
یکی ساده صندوق دیدم سیاه
نهاده به صندوق در حقه ای
بحقه درون پارسی رقعه ای ...
... که در گنجهای پدر بازجوی
یکی ساده صندوق و مهری بروی
بران مهر بر نام نوشین روان ...
... فراوان بجستن مبر روزگار
شتابید گنجور و صندوق جست
بیاورد پویان به مهر درست
جهاندار صندوق را برگشاد
فراوان ز نوشین روان کرد یاد
به صندوق در حقه با مهر دید
شتابید وزو پرنیان برکشید ...
-------------------------------------------------------------------------
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شیرویه » بخش ۶
... همه خواسته پیش او ارز کرد
همی داشت لختی به صندوق زهر
که زهرش نبایست جستن به شهر ...
-------------------------------------------------------------------------
کلید واژها و برگزیده ها
- صندوق 56
- صندوقها3
- همی داشت لختی به صندوق زهر…….که زهرش نبایست جستن به شهر
- بگفت این و شد زین جهان فراخ…………گزین کرد صندوق بر جای کاخ
- شتابید گنجور و صندوق جست…………بیاورد پویان به مهر درست
- جهاندار صندوق را برگشاد………….فراوان ز نوشین روان کرد یاد
- به صندوق در حقه با مهر دید………..شتابید وزو پرنیان برکشید ...
- به صندوق پیلان نهادند روی………..کجا ناوک انداز بود اندر اوی