۱۶
فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۳
... ببیند یکی روی دستان سام
به دیدار ایشان شود شادکام
و زین جا سوی زابلستان شود ...
به یک دست قارن به یک دست سام
نشستند روشن دل و شادکام
پس آراسته زال را پیش شاه ...
۲۳
فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۵
... چنین تا به درگاه سام آمدند
گشاده دل و شادکام آمدند
فرود آمد از باره سام سوار ...
۲۴
فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۷
... پری روی سیندخت بر پیش سام
زبان کرد گویا و دل شادکام
چو آن هدیه ها را پذیرفته دید ...
۲۷
فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۲
... نوندی برافگند نزدیک سام
که برگشتم از شاه دل شادکام
۲۸
فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۳
... نشست از بر تخت پرمایه سام
ابا زال خرم دل و شادکام
سخنهای سیندخت گفتن گرفت ...
۳۱
فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۷
... پر از خنده گشته لب زال و سام
ز گفتار مهراب دل شادکام
سر ماه نو هرمز مهرماه ...
۳۶
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۲
... چو کاووس را دید دستان سام
نشسته بر اورنگ بر شادکام
به کش کرده دست و سرافگنده پست ...
۶۱
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیخسرو شصت سال بود » بخش ۱
... ز رستم سوی زال سام آمدند
گشاده دل و شادکام آمدند
- شادکام
- دستان سام
- سام
- دل شادکام
- سوی زال سام آمدند
- روشن دل و شادکام
- ببیند یکی روی دستان سام……….به دیدار ایشان شود شادکام
- به یک دست قارن به یک دست سام…….نشستند روشن دل و شادکام
- چنین تا به درگاه سام آمدند……….گشاده دل و شادکام آمدند
- پری روی سیندخت بر پیش سام……..زبان کرد گویا و دل شادکام
- نوندی برافگند نزدیک سام…………..که برگشتم از شاه دل شادکام
- نشست از بر تخت پرمایه سام……….ابا زال خرم دل و شادکام
- پر از خنده گشته لب زال و سام………ز گفتار مهراب دل شادکام
- چو کاووس را دید دستان سام………..نشسته بر اورنگ بر شادکام
- ز رستم سوی زال سام آمدند…………گشاده دل و شادکام آمدند