فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۹
... بدو گفت کای پهلوان سپاه
چرا رنجه کردی روان را به راه
همه بردل اندیشه این بد نخست ...
فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۹
ازان پس بپرسیدش از رنج راه
ز ایران و توران و کار سپاه
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۹
همی رفت منزل به منزل به راه
ز ره رنجه و مانده یکسر سپاه
ز شهر برهمن به جایی رسید ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۳۷
همی رفت یک ماه پویان به راه
به رنج اندر از راه شاه و سپاه
چنین تا به نزدیک کوهی رسید ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۲۰
... به بخت و سپاه و به شمشیر و گنج
ز کشور بگردانم این درد و رنج
همی کرد بازی بدان همنشان ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی قباد چهل و سه سال بود » بخش ۱ - پادشاهی قباد چهل و سه سال بود
بدان رنج و سختی که بردم ز شاه
برفتم ز زابلستان با سپاه ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱ - آغاز داستان
... نگردد سپاه انجمن جز به گنج
به بی مردی آید هم از گنج رنج
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۳ - داستان بوزرجمهر
... سپهبد که باشد نگهبان گنج
سپاهی که او سر بپیچد ز رنج
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۹ - داستان کسری با بوزرجمهر
ز آگندن گنج و رنج سپاه
ز آزرم گفتار وز دادخواه
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۹
... ببوسید و بسترد رویش بدست
بپرسید بسیارش از رنج راه
ز کار و ز پیکار شاه و سپاه ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی فرایین » پادشاهی فرایین
... سزاوار شاهی سپاهست و گنج
چو با گنج باشی نمانی به رنج
فریدون که بد آبتینش پدر ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۲
... که من با سپاهی به سختی درم
به رنج و غم و شوربختی درم
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۶
... تلی بود خرم بدان جایگاه
پس پشت آن رنج دیده سپاه
یکی تخت زرین نهاده بروی ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۸
نیاید همی یادت از رنج من
سپاه من و کوشش وگنج من ...
فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۳
... اگر آشتی خواهد و دستگاه
چه باید برین دشت رنج سپاه
بسی هدیه بپذیر و پس باز گرد ...
فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۱۲
... بدین گونه سیر آید از جان خویش
وزان رنج بردن ز توران سپاه
شب و روز بودن به آوردگاه ...
فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۱۷
... سخن گفت کیخسرو از رزمگاه
ازان رنج و پیگار توران سپاه
بدو گفت گودرز کای شهریار ...
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱۸
... جهاندار و نیک اخترت یار بود
بیاساید از رنج و سختی سپاه
شود شادمانه جهاندار و شاه ...
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۳۱
... سپه بگذراند بدین روی آب
سپاه وی آسوده از رنج و تاب
بمانده سپاهم چنین در شتاب ...
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۱
... خورش هست و ایوان و گنج و سپاه
ترا رنج بدخواه را تاج و گاه
همان بوم کو را بهشت است نام ...
===========================
کلید واژه ها و برگزیده ها
- رنج
- سپاه
- رنج راه
- کار سپاه
- پهلوان سپاه
- رنج و سختی سپاه
- بدو گفت کای پهلوان سپاه.....چرا رنجه کردی روان را به راه
- ازان پس بپرسیدش از رنج راه.....ز ایران و توران و کار سپاه
- همی رفت منزل به منزل به راه.....ز ره رنجه و مانده یکسر سپاه
- ... به بخت و سپاه و به شمشیر و گنج.....ز کشور بگردانم این درد و رنج
- خورش هست و ایوان و گنج و سپاه.....ترا رنج بدخواه را تاج و گاه
- بیاساید از رنج و سختی سپاه.....شود شادمانه جهاندار و شاه ...
- وزان رنج بردن ز توران سپاه.....شب و روز بودن به آوردگاه