فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۶
... بدان مستی اندر دهد سر بباد
ترا روز جز شاد و خرم مباد
فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۷
... فریدون بریشان زبان برگشاد
که خرم زیید ای دلیران و شاد
که گردون نگردد به جز بر بهی ...
فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۶
... فرستاد نزد برادر پیام
که جاوید زی خرم و شادکام
بدان ای شهنشاه ترکان و چین ...
فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲
... سواران همه نعره برداشتند
بدان خرمی راه بگذاشتند
چو اندر هوا شب علم برگشاد ...
فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۳
... نشست از بر تخت پرمایه سام
ابا زال خرم دل و شادکام
سخنهای سیندخت گفتن گرفت ...
فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۳
... ز گفتار او شاد شد شهریار
بیراست ایوان چو خرم بهار
می و بربط و نای برساختند ...
فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۷
... ستودن خرد گشته بالای او
رسیدم به بلخ و به خرم بهار
همه شادمان بودم از روزگار ...
فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۹
... که یک روز با من به نخچیرگاه
گر آیی که دل شاد و خرم کنیم
روان را به نخچیر بی غم کنیم ...
... ببودند یک هفته با می به دست
گهی خرم و شاددل گاه مست
به هشتم ره آورد پیش آورید ...
فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۶
... برین بود مهرش به توران زمین
بدین جایگه شاد و خرم بدی
جز ایدر همه جای با غم بدی ...
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱ - اندر ستایش سلطان محمود
... خرد تخت او را فروزنده باد
دلش شادمانه چو خرم بهار
همیشه بر این گردش روزگار ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۱۲
... گر آواز آن گرگ بشنیده ام
وزان جایگه شاد و خرم برفت
به سوی کتایون خرامید تفت ...
فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۷
... چو پیروزگر بازگردی به راه
به دل شاد و خرم شوی نزد شاه
به راهی دگر گر شوی کینه ساز ...
فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۱۴
... بخوانم برو نامه کارزار
به دیدار او شاد و خرم شوم
ازین رنج دیرینه بی غم شوم ...
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و شغاد » بخش ۵
... همانا که شد پیش تو خوار چیز
کنون شاد باشی به خرم بهشت
که یزدانت از داد و مردی سرشت ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۳
... شوی بر تن خویشتن کامگار
دلت شاد گردد چو خرم بهار
همان رنگ چهرت به جای آورد ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۳۸
... همه بوم و بر باغ آباد بود
در مردم از خرمی شاد بود
پذیره شدندش بزرگان شهر ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۶
... چنان بد که روزی برآمد به بام
دلش گشت زان خرمی شادکام
نگه کرد خندان لب اردشیر ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اردشیر » بخش ۱۴
... دریغ آن سر و افسر و تخت اوی
چنین است آیین خرم جهان
نخواهد بما برگشادن نهان ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۷
... سوی شهر ایران نهادند روی
دو خرم نهان شاد و آرامجوی
شب و روز یکسر همی تاختند ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزهگر » بخش ۲
... که باشد ز کشور برو آفرین
هنر گیرد این شاه خرم نهان
ز فرمان او شاد گردد جهان ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱
... نیم شاد تا باشدم دست رس
به کوشش بجوییم خرم بهشت
خنک آنک جز تخم نیکی نکشت ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۳
... برو آفرین کرد بهرامشاه
که شادان و خرم بدی سال و ماه
سه روز اندرین خانه بودیم شاد ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱۱
... می لعل رخشان به جام بلور
چو شد خرم و شاد بهرام گور
به یاران چنین گفت کای سرکشان ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱۸
... نخستنی به بهرام خسرو سپرد
بدین گونه تا شاد و خرم شدند
ز خردک به جام دمادم شدند ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۳۷
... ببودند یک هفته با می به دست
همه شاد و خرم به جای نشست
سپینود با شاه بهرام گور ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱ - آغاز داستان
... مه این نامور خسروانی کلاه
برفتند با شادی و خرمی
چو باغ ارم گشت روی زمی ...
... کزان مرز لختی بجنبد ز جای
بگردد یکی گرد خرم جهان
گشاده کند رازهای نهان ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۵ - رزم خاقان چین با هیتالیان
... وزان شادمانی به فرزند اوی
شدن شاد وخرم به پیوند اوی
بپردخت سغد وسمرقند وچاج ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۹ - داستان کسری با بوزرجمهر
... جز ایشان هرآنکس که دارند گنج
همه همچنان شاد وخرم زیند
که آزاد باشند و بی غم زیند ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۵
... چنین داد پاسخ مر ابلق سوار
که من خرمم شاد وبه روزگار
تو را روزگار بزرگی مباد ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شیرویه » بخش ۲
... گشاده ببیند بد اندیش راه
که ایران چوباغیست خرم بهار
شکفته همیشه گل کامگار ...
فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۱۰
... همی رفت آوازشان بر دو میل
چو خرم شد از می رخ پهلوان
برفتند شادان و روشن روان ...
فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۱۱
... همی بود با رامش و می بدست
یکی شاد و خرم یکی خفته مست
فرستاده آمد ز هر کشوری ...
فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۲
... شب و روز بر یاد کاوس کی
که خرم بمینو بود جان تو
بگیتی پراگنده فرمان تو ...
فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۹
... فروشنده ام هم خریدار نیز
فروشم بخرم ز هر گونه چیز
بمهر تو دارم روان را نوید ...
... اگر پهلوان گیردم زیر بر
خرم چارپای و فروشم گهر
هم از داد تو کس نیازاردم ...
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱۳
... گرازان و خندان و دل شادمان
ابا خلعت و خوبی و خرمی
تو گفتی همی برنوردد زمی ...
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۹
... همه انجمن در شگفتی بماند
همه شاد گشتند و خرم شدند
ز شادی دو دیده پر از نم شدند ...
... برفتند با شمع یاران ز پیش
دلش شاد و خرم به ایوان خویش
چو برزد خور از چرخ رخشان سنان ...
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۴
... ز من جز به نیکی مگیرید یاد
همه شاد و خرم به ایوان شوید
چو رفتن بود شاد و خندان شوید ...
===========================
کلید واژه ها و برگزیده ها
- خرم189
- شاد و خرم 11
- خرم دل و شادکام
- شادی و خرمی
- نوبهار
- شادکام4
- شاددل4
- شاد وخرم 2
- شادی3
- شادمان4
- شاد و خرم 13
- دل شاد
- برگشاد
- نیم شاد
- شادان
- گشاده
- بدان مستی اندر دهد سر بباد............ترا روز جز شاد و خرم مباد
- ... همه بوم و بر باغ آباد بود.....در مردم از خرمی شاد بود
- همه شاد گشتند و خرم شدند.....ز شادی دو دیده پر از نم شدند ...
- کنون شاد باشی به خرم بهشت.........که یزدانت از داد و مردی سرشت
- ببودند یک هفته با می به دست..........گهی خرم و شاددل گاه مست