فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیخسرو شصت سال بود » بخش ۲
... به ایران زن و مرد ازو با خروش
ز بس کشتن و غارت و جنگ و جوش
کنون گر همه ویژهار منید ...
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱۹
... از آن پس برآورد ز ایران خروش
ز بس کشتن و غارت و جنگ و جوش
سیاوش به سوگند تو سر بداد ...
فردوسی » شاهنامه فردوسی » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۱
... بفرمود تا اشکش تیز هوش
بیارامد از غارت و جنگ و جوش
کسی را نماند که زشتی کند ...
... از این پس گر آید ز جایی خروش
ز بیدادی و غارت و جنگ و جوش
ستمکارگان را کنم به دو نیم ...
===========================
کلید واژه ها و برگزیده ها
- غارت
- غارت و جنگ و جوش 4
- بفرمود تا اشکش تیز هوش......بیارامد از غارت و جنگ و جوش
- از این پس گر آید ز جایی خروش........ز بیدادی و غارت و جنگ و جوش
- به ایران زن و مرد ازو با خروش.....ز بس کشتن و غارت و جنگ و جوش
- از آن پس برآورد ز ایران خروش.......ز بس کشتن و غارت و جنگ و جوش
غارت و جنگ و جوش در شاهنامه: نمادی از تباهی و بینظمی فراگیر
در شاهنامه فردوسی، ترکیب سهگانه "غارت و جنگ و جوش" یکی از قدرتمندترین و پرتکرارترین تصاویر برای توصیف اوج بینظمی، ستم و ویرانی است. این ترکیب، فراتر از یک اتفاق ساده، نشانهای از فروپاشی کامل نظم اخلاقی و اجتماعی و رنج عمیق مردمان است.
معنای "غارت و جنگ و جوش":
غارت (چپاول و تاراج): به معنای تصرف بیرحمانه اموال و داراییهاست.
جنگ (نبرد و ستیز): اشاره به درگیریهای نظامی و خشونت فیزیکی دارد.
جوش (تلاطم و هرج و مرج): این واژه به معنای آشفتگی، شورش، و هیجان مخربی است که پس از جنگ و غارت بر جامعه حاکم میشود. "جوش" حالتی از بیثباتی فراگیر است که در آن آرامش و نظم از بین میرود و هیجانهای منفی مانند ترس، خشم و ناامیدی غالب میشوند.
فردوسی با کنار هم قرار دادن این سه واژه، نه تنها به ابعاد مادی (غارت) و فیزیکی (جنگ) خشونت اشاره میکند، بلکه بر بعد روانی و اجتماعی (جوش) آن نیز تأکید دارد که منجر به بیثباتی و نارضایتی گسترده میشود.
پیوند با "خروش" و "بیدادی":
شاهنامه این ترکیب را غالباً با دو مفهوم کلیدی دیگر همراه میکند:
"خروش" (ناله و فریاد):
"به ایران زن و مرد ازو با خروش / ز بس کشتن و غارت و جنگ و جوش"
"از آن پس برآورد ز ایران خروش / ز بس کشتن و غارت و جنگ و جوش"
"از این پس گر آید ز جایی خروش / ز بیدادی و غارت و جنگ و جوش" در این ابیات، "خروش" نمادی از رنج و مصیبت عمیق انسانی است که مستقیماً از "کشتن، غارت و جنگ و جوش" نشأت میگیرد. وقتی غارت و جنگ و آشوب به اوج خود میرسد، نتیجه آن چیزی جز ناله و فریاد از سوی همه مردم (زن و مرد) نیست. این "خروش" نشاندهنده از دست رفتن امنیت، عدالت و امید در جامعه است.
"بیدادی" (بیعدالتی):
"از این پس گر آید ز جایی خروش / ز بیدادی و غارت و جنگ و جوش" این بیت به وضوح نشان میدهد که "غارت و جنگ و جوش" ریشه در "بیدادی" و ستم دارند. یعنی اینها نه حوادثی تصادفی، بلکه پیامدهای مستقیم فقدان عدالت و حاکمیت ستم هستند. شاهنامه به طور مکرر این ایده را تقویت میکند که بیعدالتی، دروازه ورود به دنیای غارت و آشوب است.
نقش حاکمان و آرزوی نظم:
"بفرمود تا اشکش تیز هوش / بیارامد از غارت و جنگ و جوش": این بیت، وظیفه پادشاه دادگر (مانند کیخسرو) را در برقراری صلح و آرامش نشان میدهد. هدف از دستور پادشاه، پایان دادن به "غارت و جنگ و جوش" است تا "کسی را نماند که زشتی کند". این نشاندهنده آرمان فردوسی برای حکومتی است که مردم را از شر این پدیدهها رهایی بخشد.
"ستمکارگان را کنم به دو نیم": این بخش از شعر، اراده قاطع پادشاه دادگر را برای مقابله با ریشههای "غارت و جنگ و جوش" (یعنی ستمکاران) نشان میدهد.
جمعبندی:
ترکیب "غارت و جنگ و جوش" در شاهنامه فردوسی، تصویری جامع از فروپاشی اخلاقی، اجتماعی و سیاسی ارائه میدهد. این عبارت نشانهای از:
نابودی کامل امنیت و آرامش: جایی که این سه پدیده حاکم باشند، زندگی عادی مردم ناممکن است.
اوج ستم و بیعدالتی: این اعمال مستقیماً از بیدادگری سرچشمه میگیرند و نماد اصلی ظلم هستند.
رنج عمیق انسانی: نتیجه مستقیم این وضعیت، "خروش" و ناله مردم بیگناه است.
ضرورت پادشاهی دادگر: تنها یک حاکم عادل و قدرتمند میتواند به این چرخه مخرب پایان دهد و صلح و نظم را برقرار سازد.
فردوسی با تکرار و تأکید بر این ترکیب، به مخاطبش نشان میدهد که حفظ عدالت و امنیت، اساسیترین وظیفه یک حاکم است و هرگونه انحراف از آن، به فاجعهای همهجانبه منجر خواهد شد.