فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۸
... چنین گفت رستم به اسفندیار
که آوردی آن تخم زفتی به بار
تو آنی که گفتی که رویین تنم ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۶
به گیتی همه تخم زفتی مکار
بترس از گزند و بد روزگار ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۱۶
... برفت و بماند این سخن یادگار
تو اندر جهان تخم زفتی مکار
که هم یک زمان روز تو بگذرد ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۴۴
... چو شد گرسنه تا نیاید به بانگ
کسی کو ندارد بر و تخم و گاو
تو با او به تندی و زفتی مکاو ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۲ - داستان نوشزاد با کسری
... ز روی تو خورشید گریان شود
به گیتی همه تخم زفتی مکار
ستیزه نه خوب آید از شهریار ...
===================
- تخم زفتی
- به گیتی همه تخم زفتی مکار..... ترس از گزند و بد روزگار
- ... برفت و بماند این سخن یادگار......تو اندر جهان تخم زفتی مکار
- به گیتی همه تخم زفتی مکار.....ستیزه نه خوب آید از شهریار
- کسی کو ندارد بر و تخم و گاو....تو با او به تندی و زفتی مکاو