مقایسهٔ نگاه ناصرخسرو و سنایی به داستان لیلی و مجنون، مقایسهٔ دو رویکرد متفاوت از دو شاعر بزرگ قرن پنجم و ششم هجری است که هر دو در زمرهٔ پیشگامان شعر تعلیمی و حکمتآموز فارسی قرار دارند، اما مکتب فکری آنها (اسماعیلی و صوفیانه) دیدگاهشان را به شدت متمایز میکند.
در اینجا مقایسهای از دیدگاه این دو شاعر بدون استفاده از جدول ارائه میشود:
۱. رویکرد ناصرخسرو (تعلیمی، حکمی، فلسفی)
نگاه ناصرخسرو به لیلی و مجنون کاملاً انتقادی و سلبی است. او مجنون را نه یک عاشق والا، بلکه یک نمونهٔ منفی برای پرهیز و عبرت معرفی میکند.
هدف اصلی: ناصرخسرو به شدت مبلغ عقل و حکمت است (با گرایش اسماعیلی). او هرآنچه را که در مقابل عقل قد علم کند، نفی میکند. عشق مجنون برای او نماد افراط در احساسات، نادیده گرفتن خرد و تبعیت کورکورانه از خواهش نفس است.
تصویر مجنون: مجنون در کلام ناصرخسرو فردی است که "خیره" (کورکورانه و بیدلیل) از خرد روی برگردانده و خود را "زبون" (برده و مطیع) یک موجود زمینی کرده است.
کاربرد: داستان لیلی و مجنون در شعر او (مانند قصیدهٔ ۲۴۹) ابزاری است برای نهی از عشقهای مجازی و فانی و دعوت به سوی معرفت حقیقی که تنها از طریق عقل و پیروی از داعیان میسر میشود. ناصرخسرو اساساً هرگونه توجیه عرفانی یا رمانتیک برای این عشق را رد میکند.
خلاصه دیدگاه ناصرخسرو: مجنون نماد گمراهی و اسارت در دام اوهام زمینی است؛ راهی که یک انسان خردمند باید از آن پرهیز کند.
۲. رویکرد سنایی (تعلیمی، عرفانی، تمثیلی)
نگاه سنایی به لیلی و مجنون، با وجود وجه تعلیمی مشترک با ناصرخسرو، توجیهی عرفانی و ایجابی پیدا میکند. سنایی که از پیشگامان شعر عرفانی فارسی است، از این داستان برای تبیین مراتب عشق استفاده میکند.
هدف اصلی: سنایی در «حدیقةالحقیقه» و سایر آثارش به دنبال آموزش مفاهیم عرفانی، اخلاقی و معنوی است. او عشق مجنون را نه به عنوان هدف، بلکه به مثابه تمثیل و مقدمهای برای درک عشق حقیقی و الهی به کار میبرد.
تصویر مجنون: مجنون در تمثیلات سنایی، نماد عاشق راستین و سالک فداکار است. در حکایتی مشهور از حدیقهالحقیقه، سنایی ماجرای رها کردن آهو توسط مجنون را مطرح میکند، زیرا چشم آهو شبیه چشم لیلی بوده است. این حکایت، جنبهٔ فنای عاشق در معشوق، بیتوجهی به دنیا و مرحلهٔ گذر از عشق مجازی به عشق حقیقی را نشان میدهد. مجنون با این عمل، در واقع مقام عشق و وفاداری خود را اثبات میکند.
کاربرد: داستان مجنون نزد سنایی به ابزاری برای تحقیق عشق تبدیل میشود. او مجنون را انسانی میداند که درد عشق را برگزیده و رنج دنیا را رها کرده است؛ عملی که میتواند برای سالکِ طریق الهی الهامبخش باشد. سنایی با استفاده از داستان مجنون، فضیلت اخلاص در عشق و دوری از مقاصد دنیوی را میآموزد.
خلاصه دیدگاه سنایی: مجنون نماد صداقت و فنا در عشق مجازی است که خود میتواند به عنوان پلی برای رسیدن به عشق حقیقی (الهی) به کار رود.
تفاوتهای کلیدی
تفاوت اصلی در قضاوت نهایی آنهاست:
قضاوت نهایی:
ناصرخسرو: مجنون را به دلیل پیروی از احساسات و دور شدن از خرد، محکوم میکند.
سنایی: مجنون را به دلیل وفاداری و فداکاری، در مرتبهای از عاشقی و اخلاص قرار میدهد که میتواند برای تعلیم سالکان مفید باشد.
جایگاه عقل:
ناصرخسرو: عشق لیلی و مجنون، ضد عقل است.
سنایی: عشق مجنون میتواند توجیه عرفانی داشته باشد و مقدمهای بر مرحلهٔ بالاتر از عقلِ صرف (یعنی عشق الهی) باشد.
به عبارت دیگر، ناصرخسرو مجنون را گمراهی میداند که باید از او پرهیز کرد؛ اما سنایی مجنون را تمثیل میداند که از او میتوان درس اخلاص و فداکاری گرفت.