۱
فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۳ - گفتار اندر آفرینش عالم
... چو دریا و چون کوه و چون دشت و راغ
زمین شد به کردار روشن چراغ
ببالید کوه آب ها بر دمید ...
۱۱
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۷
... هم آنگه زمین گشت چون پر زاغ
چنین تا سر از کوه بر زد چراغ
بفرمود قیصر که از کهتران ...
۱۹
فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۶
... چو خورشید تابان برآمد ز کوه
چراغ زمان و زمین تازه کرد
در و دشت بر دیگر اندازه کرد ...
۲۰
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود » بخش ۵
... چو خورشید برزد سر از تیره راغ
زمین شد به کردار روشن چراغ
بهم بازخوردند هر دو سپاه ...
۲۱
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود » بخش ۴
چو خورشید برزد سر از کوه و راغ
زمین شد به کردار زرین چراغ
جهاندار دارا سپه برگرفت ...
۲۵
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۳۰
... ز مردم زمین بود چون پر زاغ
سیه گشته و چشمها چون چراغ
تناور یکی لشکری زورمند ...
۳۲
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱ - آغاز داستان
... ز باران هوا بر زمین لاله کشت
در و دشت و پالیز شد چون چراغ
چو خورشید شد باغ و چون ماه راغ ...
۳۳
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۵ - رزم خاقان چین با هیتالیان
... خروشی برآمد ز درگاه شاه
چو برزد سر از کوه رخشان چراغ
زمین شد به کردار زرین جناغ ...
۴۵
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیخسرو شصت سال بود » بخش ۳
... چو روی زمین گشت چون پر زاغ
ز افراز کوه اندر آمد چراغ
سپهبد بیامد بایوان خویش ...
========================================
- چراغ و زمین
- ... هم آنگه زمین گشت چون پر زاغ…………چنین تا سر از کوه بر زد چراغ
- چراغ زمان و زمین تازه کرد…………در و دشت بر دیگر اندازه کرد
- چو خورشید برزد سر از تیره راغ………..زمین شد به کردار روشن چراغ
- چو خورشید برزد سر از کوه و راغ……….زمین شد به کردار زرین چراغ
- ز مردم زمین بود چون پر زاغ………….سیه گشته و چشمها چون چراغ
- چو برزد سر از کوه رخشان چراغ …………زمین شد به کردار زرین
- ... چو روی زمین گشت چون پر زاغ……….ز افراز کوه اندر آمد چراغ
=================================================
زمین وچراغ
در شاهنامه فردوسی، "زمین" و "چراغ" به عنوان نمادهای مختلفی استفاده میشوند. "زمین" معمولاً به عنوان نمادی از جهان مادی و طبیعت به کار میرود، در حالی که "چراغ" به عنوان نمادی از روشنایی، دانش و هدایت استفاده میشود. این رشد و تکاامل ازجهان مادی و روشنایی در بسیاری از اشعار و داستانهای شاهنامه دیده میشود.
برای مثال، در بخش "پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود، بخش ۴"، فردوسی میگوید:
- "چو خورشید برزد سر از کوه و راغ زمین شد به کردار زرین چراغ جهاندار دارا سپه برگرفت ..."
این بیت نشاندهنده رشد و تکامل ازجهان مادی (زمین) به روشنایی (چراغ) است که در سراسر شاهنامه تکرار میشود
زمین در ابیات جه معنا
پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود، بخش ۴:
- "چو خورشید برزد سر از کوه و راغ زمین شد به کردار زرین چراغ جهاندار دارا سپه برگرفت ..."
- پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود، بخش ۵:
- "چو خورشید برزد سر از تیره راغ زمین شد به کردار روشن چراغ بهم بازخوردند هر دو سپاه ..."
در این ابیات، "زمین" به عنوان نمادی از جهان مادی و طبیعت به کار رفته است که با "چراغ" به عنوان نمادی از روشنایی و هدایت ترکیب شده است. رشد و تکامل ازجهان مادی (زمین) به روشنایی (چراغ) است و به خواننده کمک میکند تا مفاهیم عمیقتری از داستانها و اشعار را درک کند.
زمین شد به کردار روشن چراغ
کردار
"کردار" در زبان فارسی به معنای "عمل" یا "رفتار" است. در شاهنامه فردوسی، این واژه به طور گستردهای استفاده میشود تا به اعمال و رفتارهای شخصیتها اشاره کند. کردارها و اعمال شخصیتها در شاهنامه نقش مهمی در نشان دادن ارزشها و اخلاقیات دارند.
برای مثال، در بیتی که شما اشاره کردید:
- "زمین شد به کردار روشن چراغ"
در اینجا، "کردار" به معنای "عمل" یا "رفتار" است و علت تکامل زمین است .
زمین وزرین چراغ
دیگر مثال، در بخش "پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود، بخش ۴"، فردوسی میگوید:
"چو خورشید برزد سر از کوه و راغ ...........زمین شد به کردار زرین چراغ جهاندار دارا سپه برگرفت ..."
رشد و تکاامل ازجهان مادی (زمین) به روشنایی (چراغ) است
"زرین" به معنای "طلایی" است و به رنگ یا جنس طلا اشاره دارد. در ادبیات فارسی، این واژه به عنوان نمادی از ارزش، زیبایی و درخشندگی به کار میرود. در شاهنامه فردوسی، "زرین چراغ" به معنای چراغی است که به رنگ طلا یا با درخشندگی و زیبایی خاصی توصیف میشود.
رشد و تکامل ازجهان مادی (زمین) به (زرین چراغ) است
چراغ زمان
در بیت "چراغ زمان و زمین تازه کرد، در و دشت بر دیگر اندازه کرد"، "چراغ زمان" به معنای روشنایی و هدایت در طول زمان است. این بیت به تغییر و تحول در زمان و زمین اشاره دارد که با روشنایی و هدایت چراغ به وجود میآید. این مفهوم به زیبایی نشاندهنده تأثیر روشنایی و هدایت بر جهان مادی و طبیعت است.
بیت "زمین گشت چون پر زاغ" از نوع وصفی است که به توصیف وضعیت و حالت زمین میپردازد. در این بیت، زمین به پر زاغ تشبیه شده است که نشاندهنده تاریکی و بدی است. این نوع وصفی به توصیف حالت و وضعیت اشیا و پدیدهها میپردازد و به خواننده کمک میکند تا تصویر واضحتری از موضوع مورد نظر داشته باشد.
در بیت "ز مردم زمین بود چون پر زاغ"، فردوسی به زیبایی از تشبیه استفاده کرده است. این بیت به معنای این است که مردم زمین به دلیل شرایط و وضعیتهای مختلف، مانند پر زاغ (که نمادی از تاریکی و بدی است) شدهاند. این تشبیه به خوبی نشاندهنده وضعیت نامطلوب و تاریک مردم در آن زمان است.