سید قطب درباره نظم آهنگ قرآن میگوید: «چنین نوایی در نتیجه نظاممندی ویژه و هماهنگی حروف در یک کلمه و نیز همسازی الفاظ در یک فاصله پدید آمده و از این جهت قرآن، هم ویژگی نثر و هم خصوصیات شعر را تواماً دارد، با این برتری که معانی و بیان در قرآن، آن را از قید و بندهای قافیه و افاعیل بینیاز ساخته و آزادی کامل بیان را میسر ساخته است. در همین حال از خصوصیات شعر، موسیقی درونی آن را گرفته و فاصلههایی که نوعی وزن را پدید میآورند. این خصوصیات، قرآن را از افاعیل و قوافی بینیاز ساخته و در عین حال شئون نظم و نثر، هر دو را داراست.
در هنگام تلاوت قرآن، آهنگ درونی آن کاملا حس میشود. این آهنگ در سورههای کوتاه، با فاصلههای نزدیکش و به طور کلی در تصویرها و ترسیمها بیشتر نمایان است و در سورههای بلند کمتر اما همواره نظام آهنگ آن ملحوظ است. برای مثال در سوره نجم میخوانیم: «وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى × مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى × وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى × إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى × عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى × ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى × وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى × ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى × فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى × فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى × مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى × أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا يَرَى × وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى × عِندَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى × عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى × إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى × مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى × لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى × أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى × وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى × أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنثَى × تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِيزَى».[۳]
نظم آهنگ در این جا به پیروزی از نظام موسیقییایی جمله نه کوتاه است و نه بلند و طولی میانه دارد و با تکیه بر حرف «روی»[۴] فضایی سلسلهوار و داستانگونه یافته است. تمام این ویژگیها لمسشدنی است و در برخی فاصلهها بسیار نمایانتر، مانند: «افرایتم اللات والعزی و مناة الثالثة الاخری؟» پس اگر بگوییم: «افرایتم اللات والعزی و مناة الثالثة». قافیه از دست میرود و به آهنگ لطمه میخورد و اگر بگوییم: «افرایتم اللات والعزی و مناة الاخری» وزن مختل میشود.
همچنین در فرموده خداوند: «الکم الذکر و له الانثی؟ تلک اذن قسمة ضیزی» اگر گفته شود «الکم الذکر و له الانثی، تلک قسمة ضیزی» آهنگ کلام که با کلمه «اذن» قوام یافته مختل میشود.
البته، این سخن بدان معنا نیست که کلمه «الاخری» یا «الثالثة» یا «اذن» حشو و زاید است و فقط برای پرکردن وزن و قافیه آمده، نه، وظیفه مهمتر این کلمات، مساعدت برای رساندن معانی است، و این یکی دیگر از ویژگیهای فنی قرآن است که کلمه هم برای رساندن معنا ضروری است و هم آهنگ را قوام میبخشد و هر دوی این وظایف در یک سطح انجام میگیرند و هیچ کدام بر دیگری برتری نمییابند.
همان گونه که گفتیم نظم آهنگ در آیهها و فاصلهها، (یا چیزی شبیه به آن) در جای جای کلام قرآن آشکار است. دلیل سخن ما هم این است که اگر کلمهای را که به شکلی خاص بکار رفته به صورت قیاسی دیگر کلمه برگردانیم یا واژهای را حذف یا پس و پیش کنیم، در این نظم آهنگ اختلال به وجود میآید.
نمونه نوع اول، ماجرای حضرت ابراهیم علیهالسلام است: «قَالَ أَفَرَأَيْتُم مَّا كُنتُمْ تَعْبُدُونَ × أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمُ الْأَقْدَمُونَ × فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِّي إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِينَ × الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ × وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ × وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ × وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ × وَالَّذِي أَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ».[۵]
«یاء متکلم» در کلمات یهدین، یسقین، یشفین و یحیین به خاطر حفظ قافیه با کلماتی مانند «تعبدون، الاقدمون، الدین...» برگرفته شده است.
مثال دیگر در این آیههاست: «وَالْفَجْرِ × وَلَيَالٍ عَشْرٍ × وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ × وَاللَّيْلِ إِذَا يَسْرِ × هَلْ فِي ذَلِكَ قَسَمٌ لِّذِي حِجْرٍ»[۶]
در این جا یاء اصلی کلمه «یسر» به خاطر هماهنگی با فجر و عشر والوتر و حجر... حذف شده است.
مثال دیگر:
یوم یدع الداع الی شیء نکر، خشعا ابصارهم یخرجون من الاجداث کانهم جراد منتشر، مهطعین الی الداع یقول الکافرون هذا یوم عسر[۷] که اگر یاء «الداع» حذف نشده بود به نظر میرسید وزن شکسته است.
مثال دیگر:
ذَلِكَ مَا كُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلَى آثَارِهِمَا قَصَصًا[۸] که اگر یاء «نبغی» را طبق قیاس امتداد دهیم، وزن به نوعی مختل میشود. همین اتفاق، به هنگام افزودن هاء ساکن بر یاء کلمه یا یاء متکلم در این مثالها خواهد افتاد: «وَأَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ × فَأُمُّهُ هَاوِيَةٌ × وَمَا أَدْرَاكَ مَا هِيَهْ × نَارٌ حَامِيَةٌ»[۹] یا: «فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَؤُوا كِتَابِيهْ × إِنِّي ظَنَنتُ أَنِّي مُلَاقٍ حِسَابِيهْ × فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ».[۱۰]
نمونه برای حالت دوم: در این نوع هیچ گونه تغییری در صورت قیاسی کلمه به وجود نمیآید، اما اگر نظام ترکیب کلمات تغییر کند، اختلالی در موسیقی نهفته در این ترکیب به وجود میآید، مثلاً: «ذِكْرُ رَحْمَةِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا × إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاء خَفِيًّا × قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا وَلَمْ أَكُن بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا».[۱۱]
رافعی نیز گفته است: «عرب در نوشتن نثر و سرودن شعر، با هم رقابت میکردند و بر یک دیگر فخر میفروختند، اما سبک کلام آنان همیشه بر یک منوال بود. آنان در منطق و بیان آزاد بودند و فن سخنوری میدانستند. البته فصاحت عرب از یک طرف فطری و از طرفی الهام گرفته از طبیعت بود. اما وقتی قرآن نازل شد، آنان دیدند که طرح دیگری درانداخته است. الفاظ همان بود که میشناختند، پی در پی بدون تکلف و روان آمده و ترکیب و هماهنگی و همسازی در اوج است، از شکوه و فخامت آن در شگفت شدند و ضعف نهاد و ناچیزی ملکه ذهن خود را دریافتند.
برخی از اهل فن گفتهاند: در قرآن کریم بسیاری از فاصلهها با حروف «مد» و «لین» و افزودن حرف نون ختم میشوند و حکمت آوردن چنین حروفی، ایجاد نوعی آهنگ است. سیبویه نیز گفته است: «آنان - یعنی عرب - چنانچه میخواستند به سخن خود آهنگ بدهند، حروف الف و یاء و نون را اضافه میکردند و با این کار صدا را کشیده میخواندند. اما اگر مقصودشان ایجاد آهنگ نبود، از آوردن این حروف خودداری میکردند. در قرآن نیز این شیوه بسیار غنیتر و شایستهتر بکار گرفته شده است. اما چنانچه با یکی از این حروف خاتمه نیابد و مثلا با یک حرف ساکن پایان پذیرد، یقیناً این حرف به پیروی از آوای جمله و تقطیع واژگانی آن آمده و متناسب با لحن گفتار، به شایستهترین نحو در موضع خود نشسته است. البته، چنین حروفی اغلب در جملات کوتاه آمده و از «حروف قلقله» یا بانگدار و یا طنینانداز و یا حروف دیگری است که در نظام موسیقی، لحنی برای آن قایل شدهاند.
تاثیر شیوه برانگیختن با صدا در زبان بر دل همه آدمیان طبیعی است. در قرآن کریم نظم آهنگ اعجازگون صوتها همگان را مخاطب قرار میدهد، چه آنان که زبان را میفهمند و چه آنان که نمیفهمند.
بنابراین، کلمات قرآن کریم از حروفی تشکیل شده که اگر یکی از آن بیفتد یا عوض شود یا حرف دیگری به آن افزوده شود، اختلالی پدید میآید و در روند وزن و طنین و آهنگ ضعفی آشکار میشود و حس گوش و زبان را با اشکال روبرو خواهد کرد و سرانجام، انسجام عبارتها و زبدگی مخرجها و مسندهای حروف و پیوستگی آن را به یکدیگر با اشکال روبرو خواهد کرد و به هنگام شنیدن، ناهنجاری به همراه خواهد داشت.
گفتهاند: این جنبه از اعجاز قرآن در درجه نخست به احساسات مبهمی برمیگردد که در قلب خواننده یا شنونده برمیانگیزد. به عبارتی دیگر، حروف به شکل بینظیری در کنار هم قرار میگیرند که به هنگام شنیدن، بدون وجود دستگاههای موسیقی و بدون وجود قافیه یا وزن و بحر، چنین آهنگ باشکوهی از آن به سمع میرسد.
در جایی از قرآن، زکریا خطاب به خداوند میگوید: «رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا وَلَمْ أَكُن بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا».[۱۴] یا هنگامی که به کلام حضرت مسیح در گهواره گوش فرامیدهیم: « إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا × وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا».[۱۵]
یا آن جمله آهنگین که درباره فرمانبرداری پیامبران سخن میگوید: «إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَن خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا».[۱۶] یا آن لحن و آهنگ وحشتناک که دیدار با خداوند را در روز قیامت توصیف میکند، «وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا».[۱۷]
یا آهنگ دلنشین و شیرینی که خداوند رحمان با آن پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله را مورد خطاب قرار میدهد. آهنگی که دلها را مسخر میکند: «طه × مَا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى × إِلَّا تَذْكِرَةً لِّمَن يَخْشَى × تَنزِيلًا مِّمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَالسَّمَاوَاتِ الْعُلَى × الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى × لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَى × وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى × اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى».[۱۸]
اما هنگامی که قرآن به سخن از جانیان و عذابی که برای آنان در نظر گرفته شده میپردازد، لحن آن به آهنگی مسین مبدل میشود و در گوشها طنین میاندازد. واژگان، گویی سنگهای سختیاند که پرتاب میشوند: «إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُّسْتَمِرٍّ × تَنزِعُ النَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ مُّنقَعِرٍ».[۱۹] ولی زمانی که ملائکه تسبیح گویان از خداوند برای مؤمنین طلب مغفرت میکنند، واژگان، مانند شمشهای طلا روان میشوند: «رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ».[۲۰]
اما هنگامی که از روز قیامت سخن به میان میآید، از کلمات ناآرام و عصبی و عبارات مقطع، هول و هشدار میبارد: «وَأَنذِرْهُمْ يَوْمَ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَنَاجِرِ كَاظِمِينَ مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَلَا شَفِيعٍ يُطَاعُ».[۲۱] سپس نوبت به گلایه میرسد و چه گلایهای که سودی ندارد: «يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ × الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ × فِي أَيِّ صُورَةٍ مَّا شَاء رَكَّبَكَ».[۲۲] و زمانی هم مژدگانی داده میشود... ملائکه به مریم مژده میدهند که حضرت مسیح متولد خواهد شد: «يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ».[۲۳] و یا فریادی با کلمهای عجیب مانند دشنه: «فَإِذَا جَاءتِ الصَّاخَّةُ × يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ × وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ × وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ × لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ».[۲۴]
دیگر این که این تنوع در سبک و لحن حروف و عبارات در معماری قرآن، افت بینظیری است که نه پیش و نه پس از آن بوده و یا خواهد بود. تمام این امور در کمال سادگی به وقوع پیوستهاند، و اثری از ساختگی و یا تکلف در آن مشهود نیست. واژهها بسیار روان جریان مییابند، وارد قلب میشوند و پیش از دست بکار شدن عقل و تحلیل و تفکر و تامل آن احساس مبهمی را که آدمی را به خشوع وامیدارد، برمیانگیزد. به عبارتی با رسیدن سخن قرآن به گوش و تماس با قلب، احساساتی را برمیانگیزد که ما تفسیری برای آن نداریم. این صفت به علاوه تمام صفات دیگر، روی هم رفته از قرآن پدیدهای میسازد که تفسیرپذیر نیست و مانند هم ندارد.[۲۵]
نظم آهنگ درونی قرآن
«موسیقی بیرونی» دست آورد صنایعی مانند قافیه، سجع و تجزیه یا تقسیم سخن منظوم به مصراعهای مساوی و اوزان و بحور قراردادی است که همگی قالبهای مجرد لفظی و پیوسته به شمار میآیند. اما «نظم آهنگ درونی» دست آورد جلالت تعبیر و ابهت بیان پدید آمده از مغز کلام و کنه آن است. فاصله نوع نخست با نوع دوم نیز بسیار است، زیرا در نوع دوم، زیبایی لفظ و شکوهمندی معنا، پیوندی ناگسستنی دارند و مؤانست میان این دو نوایی احساسانگیز پدید میآورد و نسیمی روحنواز را به وزیدن وامیدارد و درون آدمی را به خلجان مینشاند.
استاد «مصطفی محمود» در بیان راز شگفت معماری قرآن که در سبک خود بینظیر و در اسلوبش یگانه است، چنین میگوید: «این راز یکی از عمیقترین رازهای ساختار کلامی قرآن است. قرآن نه شعر است و نه نثر و نه کلامی مسجع، بلکه قسمی معماری سخن است که موسیقی درونی را آشکار میسازد».
یه را تلاوت میکنیم: «وَالضُّحَى × وَاللَّيْلِ إِذَا سَجَى»[۲۶] با شطری روبرو هستیم که از قافیه، وزن و مصراعبندی قراردادی تهی است و با این همه سرشار از موسیقی است و از هر حرف آن نوایی دلپذیر میتراود. این نوا از کجا و چگونه پدید آمده است؟ این همان نظم آهنگ یا موسیقی درونی است. نظم آهنگ درونی، رازی از رازهای معماری قرآن است و هیچ ساختار ادبی یارای برابری با آن را ندارد.
همچنین وقتی میخوانیم: «الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى».[۲۷] یا وقتی سخنان زکریا خطاب به خداوند را تلاوت میکنیم: «قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا وَلَمْ أَكُن بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا».[۲۸] یا سخن خداوند خطاب به موسی را میشنویم که: «إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى».[۲۹]
یا سخنانی را که خداوند با آن مجرمین را وعده کیفر میدهد تلاوت میکنیم که: «إِنَّهُ مَن يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيى»[۳۰] هر کدام از این عبارتها دارای بنیان موسیقییایی قائم به ذاتی است که موسیقی آن را درون واژهها و از لابهلای آن به شکلی شگرف بیرون میتراود.
وقتی قرآن حکایت موسی را بازگو میکند، شیوهای سمفونیک و حیرتانگیز پیش میگیرد: «وَلَقَدْ أَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقًا فِي الْبَحْرِ يَبَسًا لَّا تَخَافُ دَرَكًا وَلَا تَخْشَى × فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِيَهُم مِّنَ الْيَمِّ مَا غَشِيَهُمْ × وَأَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَمَا هَدَى».[۳۱]
از میان تمامی حروف، سه حرف «ن»، «ا» و «م» به ترتیب بیشترین بسامد تکرار را دارا میباشند، به طوری که از تعداد ۶۲۳۶ آیه قرآن، ۳۱۵۲ آیه یعنی کمی بیش از نیمی از آن- به حرف «ن» پایان یافته است بیش از ۱۲۰۰ آیه به الف (با شمارش الفهای حاصله از تنوین نصب) و ۷۴۵ آیه به «م»؛ الفهای پایان آیات بر پنج نوع است؛ ۱. حرف الف صامت، یا حرف اصلی کلمه ۲. الف مد، که از امتداد و کشیدگی ۳ حرف (ا- و-ی) بوجود میآیند، ۳. الف زینت. ۴. الف اطلاق، کلمات دارای تنوین نصب در پایان آیات با وقف به الف تبدیل میگردند که به آنها الف اطلاق میگویند. ۵. الف مقصوره که گاهی با وقف به الف ختم میشود. البته تمام این الفها را میتوان الف اطلاق نامید.
بیشترین سورههایی که در آن «الف» اطلاق آمده است
بیشترین سورههایی که در آن «الف» اطلاق آمده است سورههای فتح، طلاق، جن، انسان، اعلی، شمس، لیل است که صد درصد حروف فاصله الف مطلق است، بعد از این سوره، سورههای بسیاری از قرآن کریم به الف ختم میشوند، از جمله، اسراء، نساء، احزاب، نجم، نبا، نوح، نازعات، ضحی، علق و ...
اطلاق در اغلب متون ادبی و اشعار بیشتر به منظور پرکردن وزن یا ایجاد قافیه بکار رفته است. اما در قرآن کریم علاوه بر این مورد و همچنین ایجاد تناسب و نظماهنگ در اکثر آیات، دلایل دیگری هم وجود دارد. حرف الف در سوره «فتح»، به خاطر نرمی و رخوتی که دارد موسیقی این سوره را آرام و دلنشین کرده است، اصلیترین و واضح ترین علت آن نوید و مژدهای است که کل فضای آن را نورانی کرده است.
۹۵ درصد آیات سورۀ «نساء» با الف اطلاق خاتمه یافته است
حدود ۹۵ درصد آیات سورۀ «نساء» با الف اطلاق خاتمه یافته است، اصلیترین دلیل چنین فاصله ای در این سوره را میتوان در دلایل زیر خلاصه کرد، ۱. ایجاد پیوستگی و نظم بین آیات. ۲. زدودن ملال و سنگینی احکام شریعت. ۳. تشویق خواننده وی به تفکر و تأمل در مفاهیم. چه بسا کشیدگی نَفَس در گفتن کلمه الف با دعوت الهی و مجادله با برهانهای عقلی در مقابل حزب باطل متناسب باشد. همچنین میتواند یادآوری خداوند متعال بر انذارها و هشدارها و وعده هایش باشد.
این پایاننامه خاطرنشان میکند: سوره «مریم» شکلی داستانگونه دارد و آهنگ و موسیقی فواصل و داخل آیات این سوره زیباترین جنبه هنری آن است که با فضای معنایی داستانها هماهنگی کامل دارد، در این سوره زمانی که از قصه زکریا و یحیی و عیسی و مریم سخن میگوید، با اسلوبی رضایتبخش و با آهنگی نرم و پر از رحمت پایان قصهها میآرایند. در پایان داستان حضرت عیسی زبان تغییر میکند و نظام فاصلهها هم براساس نظام معنا متحول میشوند و اسلوب موسیقی به اسلوبی قاطع و جدی تبدیل میشود.
سوره «جن» دارای ۲۸ آیه است که تمامی آن با الف پایان مییابد و مانند سوره مریم به شکل داستانی است، با این تفاوت که سبک روایی از سوم شخص به اول شخص تغییر یافته است. براین اساس ۱۲ آیه از این سوره با «أنّ» که معمول فقالوا در آیه اول است، شروع شود و آیاتی که از زبان پیامبر اکرم(ص) است اغلب با فعل امر «قل» شروع میشود. بدین ترتیب نه تنها پایان آیات با یک حرف همگون، تزیین شدهاند بلکه ابتدای بیشتر آیات با هم هماهنگ است و این نوع آغاز و پایان نوعی آهنگ و موسیقی زیبایی بوجود آورده است.
سوره «عادیات» دارای ۱۱ آیه است و ۵ آیه از آن دارای فاصلۀ الف بوده و بقیه فواصل «د» و «ر» دارند، بیشترین چیزی که در سوره عادیات جلب توجه میکند موسیقی خاص آن است، گویی اسبان و تاخت و تاز آنها را در مقابل خود میبینی. یعنی وزن و الفاظ آن خود تصاویر آن را ترسیم میکنند. بنابراین حرف الف آن در این سوره دلالت بر نرمی و آرامش نداردو
علاوه بر این سورهها، در سورههایی چون نوح، الف، بویژه در دعاها دلالت بر خشم و ناراحتی او میکند و یا آیات ۲۱ و ۲۲ سوره فجر برای تکیمل حجم موسیقایی آیات و در سوره طه برای افزایش نظماهنگ پایان آیات آمده است؛ سوره «میم» از حروف خیشومی است و یک صوت شفوی و انفی و مجهوره است که هنگام گفتن آن تارهای صوتی به ارتعاش درمیآیند. در بسیاری از سورهها مانند، محمد(ص)، حجرات، تغابن، حدید، ممتحنه، جمعه، تکاثر و ... به عنوان فاصله قرار گرفتهاند.
سوره «محمد» تنها سورهای است که درصد فاصله میم در آن بسیار بالاست
در سوره محمد تمامی ۳۸ آیه به استثنای آیه ۱۰ و آیه ۲۴، با حرف «م» ختم میشوند و تنها سورهای است که درصد فاصله میم در آن بسیار بالاست، مسئله جهاد و جنگ با دشمنان اسلام اصلیترین موضوعی است که بر این سوره سایه افکنده است و مهمترین دلیل وجود چنین فاصله میم در این سوره، بویژه در آیه اول، همان فرمان جنگ است و نشان دهنده تصاویری غضب و خشم و تهدید کافران است و این یکی ار حکمتهای زیبای الهی است که برای تثبیت دین خود، مومنان را فرمان به دفاع از آن و نابودی دشمنان کینه توز آن میکند.
سوره «حجرات» یا سوره «اخلاق» از ۱۸ آیهای که دارد، ۷ آیه دارای فاصله میم و بقیه ون،ین و ر است. این سوره شامل برخی مسائل برای رسیدن انسان به سعادت و کمال است، برخی مسائل مربوط به ادب میان بنده و خدای سبحان است، پارهای مربوطه به رعایت آداب بندگان خدا در قبال رسول الله(ص) و بعضی دیگر آن، احکام مربوط به مسائل مردم با یکدیگر است.
آهنگ آیات قرآن
در سوره قرآن بسیاری از آیات با آیات دیگر هم وزن و هماهنگ است و این هماهنگی و هم وزنی در حروف، از مصادیق بارز نظم و ساختار ویژه قرآن است. برای اثبات این معنا سیر کوتاهی در سوره ها داریم. تمام آیات سوره حمد با حروف ن و میم تمام می شود و این دو حرف م - ن از نظر مخرج نزدیک هم هستند مضافاً با این که در آخر آیات هفتگانه سوره حمد، توازنی عالی به شکل زیر مشاهده می شود.
عالمین، الرحیم، الدین، نستعین، مستقیم، ضالین.
که اکثر آیات سوره بقره با حرف ن یا م آمده است و یا با حرف دیگر قریب المخرجند.
آیات سوره آل عمران با حروف راء و باء ختم شده که مخارج این حروف به هم نزدیکند. و سوره نساء اکثر آیاتش با صدای الف و حرف نون منصوب ختم شده است مانند: رقیبا، کبیرا، معروفا، حسیبا، مفروضا، سدیدا، سعیرا و...
گذشته از مطابقت در حروف، وزن کلمات آنها نیز با هم هماهنگی دارند.
در آخر اکثر آیات سوره اسراء کهف و مریم مانند سوره نساء با صدای الف و حرف نون منصوب ختم شده است مانند: رسولا، صغیرا، تبذیرا، کفورا، مشکورا.
و سوره های انعام، اعراف، انفال، توبه، یونس، هود، یوسف و رعد با حرف باء و سوره ابراهیم با حرف دال و سوره حجر با حرف ن و اکثر آیات سوره الرحمن با نون و سوره ای قدر، عصر، کوثر با ر و قارعه ت و لیل با ی و تین با ن و ناس با س تمام شده است.